سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تحقیق در مورد پروژه شخص دیگری - این یک رابطه است

این یک پست مهمان توسط نیک هاپوود و Teena Clerke از دانشگاه فناوری سیدنی است. آنها با هم فرآیندهای جداگانه و مشترک تحقیق درباره پروژه های شخص دیگر را تأمل می کنند. و بله ، اکنون یکی از آنها برای / با دیگری کار می کند. 

 

از پژوهشگر شغلی گرفته تا PI:  نیک هاپوود

 

من در مورد سریال patter در مورد کار روی پروژه شخص دیگری تحت تأثیر قرار گرفتم . این پست ها من را به عنوان دکتری تازه استخراج شده به زمان من برگرداند و من را به این فکر انداخت که اکنون درباره موضع خودم فکر کنم - به عنوان کسی که سایر افراد در آن تحقیق می کند. در نیمه دوم این پست ، Teena Clerke از دیدگاه خود به عنوان یک همکار تحقیقاتی در مورد پروژه های "من" می نویسد.

 

پت در مورد تغییر هویت که همیشه آسان یا خوش آمدید نیست ، نوشت: دنبال کردن دستور کار خودتان تا کار بر روی تصور شخص دیگری. آیا ظرفیت من برای "فرض هویت و شیوه های یک محقق کاملاً فرهیخته" به طرز ناگهانی محدود به روشی است که پات و دیگران پیشنهاد می کنند اغلب اتفاق می افتد؟ بله و نه.

 

My main recollections of that time was that I was energised by a feeling of importance and being valued. In my PhD I wasn’t needed by anyone, apart from as a completion statistic for the University and funding body. Never having had a proper job, I was suddenly gainfully employed, trusted by someone else to do stuff they needed doing. So this was an expansive shift for me, rather than being curtailed, my identity was infused with new, unfamiliar layers. At last my friends couldn’t tease me for never having paid taxes or for lifelong avoidance of the ultimate four-letter word: work.

 

اما برخی از تغییر هویت ناخوشایند دانشگاهی نیز در جریان بود. من به یاد می آورم که یکی از اولین صبح های من ، با افتخار روی میز من نشسته ، مرتب کردن تمام لوازم اداری رایگان (قلم از هر نوع قابل تصور ، بسته بندی شخصی من از منگنه ها و کاغذهای با حروف بزرگ) و برنامه ریزی از اولین کارهایی که من برای انجام خودم باید انجام دهم رئیس من رئیس داشتم! یک مدیر از طریق من گفت که ملاقات من با رئیس اداره شروع شده است. چند دقیقه بعد او برگشت ، گفت که آنها منتظر من هستند. بعداً ، و این بار کاملاً اصرار داشت ، او مرا به دفتر اسکورت کرد. من آنقدر دلگیر بودم که لوازم اصلی رایگان خود را تنظیم کردم که از این نکته غافل می شوم که برنامه من دیگر مورد نظر من نبود. افراد دیگر باید تصمیم بگیرند که در کجا باید حضور داشته باشم و چه زمانی.

 

این فقط برنامه من نبود که توسط دیگران تعیین می شد. این شغل هیچ ارتباطی با آنچه که برای دکتری خودم تحقیق کرده ام نبود ، بنابراین مجبور شدم هویتی را در یک زمینه کاملاً جدید ایجاد کنم - تعریف شده توسط شغل ، نه توسط من. این شغل شامل تحقیقاتی بود که ما به روشی که در نهایت توسط PI ، لین مک الپین مشخص شد ، نزدیک شدیم . من او را اینجا (با اجازه او) نامگذاری می کنم زیرا او فردی خارق العاده بود که برای کار کردن کار کند (کار با احتمالا دقیق تر است). در حالی که او آزادی زیادی به من داد (در یک لحظه به آن خواهم رسید) ، او تصمیم گرفت بسیاری از ویژگیهای اصلی تحقیقاتی را که با هم انجام دادیم. کاملاً درست ، اکنون متوجه هستم ، زیرا این امکان را به ما می دهد تا تجزیه و تحلیل های خود را با داده های کانادا ، جایی که وی همچنین یک PI بود ، ادغام کنیم.

 

بنابراین ، بله ، برخی جابجایی های ناخوشایند اتفاق افتاد. من تازه گواهینامه رانندگی خود را دریافت کرده ام و خودم را بی نظیر از فرمان ، شتاب دهنده و ترمز خارج کردم.

 

در اینجا جادوی کار با شخصی مانند لین به وجود می آید: این احساس برجسته نبود. لین انتظارات بیشماری از من داشت ، و آن را با اعتماد به نفس بالا ، و آنچه من اکنون به عنوان درجه های بالای آزادی می شناسم مطابقت داشت. وقتی رئیس شما از شما بهترین انتظار را دارد ، شما را با نقش هایی در تحقیق که به آنها ناآشنا هستید اعتماد کنید و احساس می کنید تا حدودی آمادگی ندارید ، احساس محدود کردن است. من کاهش نیاوردم ، اما کشیده شدم. من داخل بوکس نبودم اما به فرصتهای جدید کشیدم. احساس نمی کردم که کنترل سرنوشت دانشگاهی خود را از دست می دهم ، به من مسئولیت های بی سابقه ای داده می شود.

 

چه چیزی این امکان را فراهم کرد؟ در حالی که تصمیماتی وجود داشت که من تصمیمی نگرفتم ، همیشه درگیر نحوه اجرای آنها بودم. و لین تنها تا به حال چند تصمیم بزرگ با عکس گرفته است. جزئیات همیشه برای مذاکره بود و ما واقعاً مواردی را توسعه دادیم که به پروژه های کانادایی او برگردد و تغییر کند. به من اعتماد کردم که بتوانم مقالات خودم را برنامه ریزی و نوشتن کنم ، در حالی که همیشه این فرصت برای پیوستن به مقالات نویسنده لین فراهم می شود. به من اجازه داده شد تا برای تأمین اعتبار خود در پروژه های کوچک سرمایه گذاری کنم و از آنها منتشر کنم. در این من آنچه پت به عنوان "پسوند PI" توصیف نمی کند. این ظرفیت برای تعیین شرایط خودم برای شغلی من بسیار مهم بود ، زیرا با زمانی که من اولین قراردادم را به اتمام رساندم ، چندین کمک مالی زیر کمربندم داشتم ، برخی با من به عنوان PI.

 

من یک محقق شغلی بودم ، اما برای رشد در روند مورد اعتراض و اعتماد به نفس قرار گرفتم. این پروژه خطوط انتهایی خود را داشت ، اما احساس می کردم لین به همان اندازه که به عنوان یک محقق از تحویل من مراقبت می کند به عنوان تحویل کالا نیز مراقبت می کند.

 

پت پرسید ، آیا چنین موقعیتهایی می توانند در مشاغل واقعی و دائمی نقش داشته باشند؟ برای من جواب مثبت است ، اما مستقیماً نیست. کار بعدی من یک قرارداد دیگر بود و با این حال باز هم خواستن من برای جابجایی در یک زمینه جدید و اختراع خودم. اما این یک یارانه Postdoc بود - 4 سال برای انجام کاری که من در این پیشنهاد قول داده ام (که به اولویت های استراتژیک موسسه شکل گرفته است ، از این رو تحریک مکرر این زمینه). و آن شغل منجر به تمدید یکساله به عنوان مدرس ثابت شد و آن قرارداد منجر به ادامه موقعیت شد.

 

بنابراین ، تجربیات من به عنوان یک محقق شغلی در بعضی مواقع گیج کننده ، چالش برانگیز ، اما تأیید یک خود تحصیلی در حال پیشرفت بود. لین یک نوار بسیار عالی برای نحوه کار با محققان شاغل ایجاد کرد. یکی از دلهره آورترین چیزها در مورد پروژه من برای ایجاد آینده بهتر ، فشار برای مطابقت با استانداردهای لین بوده است. بنابراین به معنای خواندن مطالب زیادی در نیمه دوم این پست است که چگونه Teena ، مهمترین محقق شغلی در حرفه من تاکنون ، منعکس کننده کار با من به عنوان PI است.

 

پت از من خواست تا به تصویری فکر کنم که می تواند با این پست پیش برود. موردی که من انتخاب کردم از چند طریق با موضوعات این سریال صحبت می کند. این در است من دفتر، به ما نشان کار بر روی یک چارچوب نظری من تصمیم ما باید کار بر روی. اما Teena قلم را نگه می دارد: ما در حال ایجاد یک درک مشترک و واژگان برای همکاری با یکدیگر هستیم. به این معنا که این نمادین راهی برای کار است که به دنبال ایجاد حس مشترک مالکیت ، مسطح کردن سلسله مراتب است و آثار مادی از "محقق شغلی" را در فضاهای ممتاز PI باقی می گذارد.

 

نیک Teena 01june 15 1.jpg

 

 منظره از طرف دیگر:  Teena Clerke

 

با خواندن تأملات نیک ، من از تجربیات مختلفم که در پروژه های تحقیقاتی افراد دیگر کار می کنم یادآوری می شود. اما برخلاف نیک ، من به عنوان یک پزشک ، نه در آموزش ، بلکه در طراحی گرافیک ، به آکادمی و تحقیقات آموزشی آمدم. من خودم شاغل بوده ام و از اواسط دهه 1990 تدریس را شروع کرده ام که منجر به ثبت نام من در مقطع کارشناسی ارشد و سپس دکترا در آموزش بزرگسالان شد. سرپرست من پروفسور آلیسون لی بود ، که متاسفانه در سال 2012 درگذشت. در آن زمان ، از شنیدن آلیسون به عنوان دبیرستان به عنوان "کار من" برایم لذت برد. به من پرداخت نمی شود که این کار را انجام دهم. برای من ، "مطالعه" بود.

 

آلیسون در سال 2007 ، سال دوم دکتری من را به عنوان کار پژوهش انتخاب کرد و در آنجا به عنوان یک محقق شغلی به انجام کارهایی پرداختم که بعضاً آن را "کار غرق" RA نامیدم. در این حالت ، این به معنای پیروی از دستورالعمل های آلیسون است که چه کاری باید انجام دهد ، از کجا می توان اطلاعات را پیدا کرد و چگونگی مدیریت ، تجزیه و تحلیل و استخراج از تجزیه و تحلیل چیز مهمی را که ممکن است منتشر شود. ما با هم نخستین مقاله چاپ شده و بررسی شده توسط همکار خود را نوشتیم و در یک کنفرانس ملی به نمایش گذاشته شد. با این حال احساس می کنم یک لودر رایگان هستم ، زیرا ایده ها ، جهت و آلیسون آلیسون ما را به آنجا رساند.

 

بین آن زمان و پایان دوره دکتری خود در سال 2012 ، من در طیف وسیعی از پروژه های تحقیقاتی کوچک و بی پایان برای اعضای مختلف اساتید کار کردم. "کارفرمایان" مختلف ، اهداف مختلف ، روشهای مختلف ، مخاطبان مختلف. اما همان احساس. اگرچه من در حال انجام تحقیقات بودم ، این کار من نبود. من واقعاً محقق نبودم .

 

در سال 2011 ، آلیسون مرا تشویق کرد تا از موضع RA در مورد پروژه نیک استفاده کنم ، که شامل روش های مشاهده طولانی مدت به نام مردم نگاری بود. من آن زمان را نمی دانستم ، اما این اولین تجربه نیک در کار داشتن کسی بود که روی پروژه خود کار می کرد . بیست سال از هم فاصله داشت ، این نخستین پروژه بزرگ بودجه نیک بود ، در حالی که من مشاغل خودم را اداره کرده بودم ، چندین بار شغل خود را تغییر دادم و چون دکتر آلیسون بیمار شد ، دکترا را نهایی کردم. اما من هیچ تجربه ای در زمینه کار نگاری مردم نویسی و نه کار برای چنین رئیس نداشتم که انتظارات بیشتری از خودم داشته باشم حتی در مورد من!

 

با این حال به طور مشابه به تجربه خود را با لین، نیک «آزادی» به توسعه حساسیت های مردم نگارانه خود من کار بر روی به من داد او پروژه، در حالی که یادگیری اهمیت دولت تحقیق و ارتباطات تیم. این تجربیات در کتابی مستند شده است  (که برای اولین بار من نویسنده آن هستم - نمونه ای از انتظارات و اعتماد بالای نیک) و با تشویق یکی از بازرسان ، بازتاب های من در مورد پویایی جنسیت "پنهان" یک پیرزن که در حال کار است. با یک پژوهشگر جوان ، با تجربه تر.

 

پنج سال از تحصیل در مقطع دکتری من و مشغول کار در یک پروژه تحقیقاتی چند عضوی و مؤسسه‌ای در بین سالها ، ما در حال پایان سال سوم پروژه فعلی نیک هستیم . اکنون نیک ضمن غرق کردن رویه های نوشتن من ، به غرایز تحقیقاتی من اعتماد دارد. احترام متقابل به اختلافات و اختیار ما برای مذاکره و هدایت سازش است. می توانم بگویم که احساس می کند بیشتر از پروژه اول روی پروژه ما کار می کنیم . نه کاملاً بلکه تقریباً

 

همکاری ما با دیدن نیک به عنوان نوعی از تحقیقات تحقیقاتی شروع شد ، که کاملاً در کارهای میدانی ، تجزیه و تحلیل ، نوشتن و تدریس خوب عمل می کند. حالا می بینم که او هم انسان است. و او به عنوان یک محقق از پیشرفت من مراقبت می کند. از طریق همکاری ما ، هویت من به عنوان محقق به جایی رسیده است که من با نیک در این پروژه همکاری می کنم ، و همچنین بر روی پروژه های تحقیقاتی دیگری کار می کنم. غرایز حرفه ای من در سایر حرفه ها به من راهنمایی می کند تا به نااطمینانی های چندگانه و پیچیده در تحقیق بپردازم ، کمترین چیزی که نمی دانم بعد از ماه دسامبر چه می شود ، به عنوان عزاداری از دست دادن مشارکت خودم.