سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مذاکره درباره نقش محقق دانشیار

شارون مک کالوچ (از جمله موارد دیگر) همکار تدریس در دانشگاه حمام ، مدرس تحصیلات تکمیلی در کالج دانشگاه لندن و مدرس دانشیار در دانشگاه لنکستر است. علایق تحقیق او در شیوه های سوادآموزی است ، زیرا هم در دانشجویان و هم برای نویسندگان حرفه ای در آموزش عالی مربوط می شود. وی به رابطه بین خواندن آکادمیک و نوشتن و چگونگی ارتباط آنها با تولید دانش علاقه مند است.

 

کار به عنوان یک محقق در پروژه شخص دیگر ، تعدادی از موضوعات پیرامون امنیت شغلی ، استقلال و هویت تحصیلی را مطرح می کند ، اما در مورد چگونگی مذاکره در مورد این موقعیت علمی نسبتاً نامناسب ، یک مشاوره یا بحث نسبی وجود دارد. با تکمیل یک قرارداد دو ساله به عنوان یک همکار تحقیقاتی در یک پروژه با بودجه ESRC ، این پیشرفت من در مورد آنچه از این تجربه آموخته ام است.

 

باید این را بگویم که دو سالی که روی این پروژه کار کردم ، بهترین موارد زندگی من بودند. من مقدار زیادی یاد گرفتم ، به سفر در سراسر جهان ، دعوت شدم که در رویدادهای بین المللی صحبت کنم و با افراد جالب و آگاه دیدار کنم. با این حال ، عامل اصلی لذت بردن از این تجربه تیمی بود که من با آن کار کردم و خصوصاً PI من (بازپرس اولیه).

 

این تیم شامل PI ، دو همکار بازنشسته نیمه بازنشسته بودند که یک روز در هفته در این پروژه کار می کردند و دو همکار تحقیقاتی (من و همکار من). دو تیم از یک رشته و سه نفر دیگر بودند. در سال اول این پروژه ، ما گروه های خواندن منظم را برگزار کردیم ، که نوبت به انتخاب یک متن و بحث در مورد ارتباط آن با پروژه رسیدیم. این یک روش عالی برای درگیر شدن با زمینه های جدید انضباطی بود ، اما همچنین این امکان را برای ما فراهم می کند که بهتر با یکدیگر آشنا شویم و از لحاظ درک ما از مفاهیم کلیدی در همان صفحه قرار بگیریم.

 

ما همچنین برای اختصاص کار و بحث در مورد پیشرفت ، جلسات دو هفته ای پروژه داشتیم ، اما گذشته از این ، PI ما عمدتا ما را به دستگاه های خودمان واگذار کرد. برخی از محققان در مورد پروژه های افراد دیگر احساس می کنند که با کار "سگ شخصی" گیر افتاده اند ، یا تا حدی احساس می شوند که از استقلال محروم می شوند ، مدیریت می شوند اما این تجربه من نبود. من مسئول سایت های تحقیقاتی خاصی شدم و به من پاداش آزاد داده شد تا مشارکت کنندگان را ترتیب دهم ، مصاحبه ها را ترتیب دهم و داده ها را مدیریت کنم تا زمانی که کارها می خواستم در کجا و چه زمانی می خواهم. بیشتر اوقات ، من به طور مستقل کار می کردم و پیشرفت خود را در صفحه گسترده مشترک (که گمان می کنم هیچ کس نیست ، اما من تا به حال به آن نگاه کرده ام) پیگیری می کردم.

 

من از اعتماد و آزادی به من بسیار سپاسگزارم ، اما من فکر می کنم PI من کارهایی را به این ترتیب انجام داد به همان اندازه که از ضرورت و به هر چیز دیگری برخوردار باشد. او بیش از حد مشغول مدیریت خرد بود. اگرچه من از این رویکرد خشنودانه قدردانی کردم ، اما به راحتی می تواند اشتباه شود. در مورد پروژه های تأمین مالی ، زمان محدود است و یک عضو تیم که وزن خود را کاهش نمی دهد می تواند تأثیر جدی در پروژه بگذارد ، اما هنوز زمان لازم برای طی کردن مراحل معمول برای مدیریت کمبود زمان وجود ندارد. یک همکار که یک پروژه را مدیریت می کند به من گفت که به دلیل تجربه بد قبلی ، او اکنون از محققان خود خواسته است گزارش های هفتگی در مورد آنچه را که انجام می دهند و یک برنامه پیش رو برای هر هفته پیش رو است. من دوست داشتم مانند این کار کنم ، اما می دانم که چرا این اتفاق می افتد.

 

برخی ممکن است نگران باشند که ، به عنوان یک محقق در پروژه شخص دیگر ، آنها قادر به دنبال کردن برنامه تحقیق خودشان نباشند. این البته برای مذاکره آماده است. PI ما در برنامه های سالانه توسعه حرفه ای ما هدف "تبدیل شدن به یک دانشگاه علمی REF" را شامل می شود. همکار و همکار تحقیق من این کار را به روشهای مختلف تفسیر کردیم. او به نوبه خود ارائه داد و در طول پروژه بر روی مونوگرافی خود کار کرد. تمایل داشتم کار پروژه را اولویت بندی کنم و فقط یک مقاله را بر اساس دکترای خود ارسال کردم. وقتی رد شد ، دیگر وقت لازم برای استفاده مجدد از آن را نداشتم ، بنابراین هیچ کاری از خودم در مدت دو سال منتشر نکردم.

 

من و همکرم نیز صلاحیت خود را به عنوان همکاران تحقیق تفسیر کردیم و نه متفاوت. به طور دقیق ، کار ما این بود که تحقیقاتی را برای این پروژه انجام دهیم و نیازی به تدریس یا "خدمت" نداشت. اما با آمدن TEF ، من نمی خواهم بدون تدریس در CV خود فاصله داشته باشم ، بنابراین من تدریس بدون پرداخت ، نظارت از دانشجویان کارشناسی ارشد و بررسی پایان نامه های دکترا را گرفتم. من همچنین دوره ای را که منجر به بورس تحصیلی HEA شد ، انجام دادم. من سمینارهای تحقیقاتی را ترتیب دادم و یک گروه تحقیقاتی را در این بخش تشکیل دادم. در مقابل ، همکار من بر تحقیقات خود و همچنین کار پروژه متمرکز شد و وظایف دیگری را برعهده نگرفت.

 

کدام روش بهترین است؟ خوب ، در پایان این پروژه ، همکار من زیر تسمه خود مونوگرافی داشت و مستقیم به یک سخنرانی دائمی قدم زد. من به سه پست موقت پراکنده در سراسر کشور رفتم. آیا پشیمان هستم؟ نه واقعا. من می توانستم استراتژیک تر باشم ، اما برای من مهم بود که به عنوان یک بازیکن تیم ، به عنوان کسی که سخت کوش و قابل اعتماد است ، دیده شود. مهمتر از همه ، من یک دوره کارآموزی کاملاً خوب را وارد آکادمی کردم. تجربه اعتباربخشی و نظارتی که به دست آوردم احتمالاً هنگام شکار شغلی مفید است ، اگرچه به اندازه لیست طولانی از انتشارات مفید نیست.

 

صحبت از انتشارات ، انتظار ندارید تا زمان اتمام قرارداد دو ساله ، این موارد را در دست داشته باشید. جمع آوری داده های ما بیش از زمان برنامه ریزی شده طول کشید ، و تأخیر در تحلیل و آمادگی ما برای رسیدن به نتیجه گیری. از طرف همه حساب ها ، این هنجار است نه استثنا. اگرچه اکنون این پروژه به پایان رسیده است و چک های پرداختی از ورود آنها متوقف شده است ، نوشتن هنوز هم انجام می شود. اگر انتشارات را می خواهم ، باید آنها را در وقت آزاد خود انجام دهم (با فرض اینکه بین سه کار خودم وقت آزاد دارم). گذشته از مسئله کار برای هیچ چیز ، این پیامدهای از نظر دسترسی به داده ها ، تجهیزات ، نرم افزارها ، پشتیبانی از فناوری اطلاعات ، فضای اداری و درایوهای مشترک دارد. اگر دیگر در یک موسسه اشتغال ندارید ، به طور کلی این دسترسی را از دست می دهید ، حتی اگر به طور گسترده اذعان شود که کار بر روی نتایج تحقیق باید ادامه یابد.

 

من عاشق کار با یک تلاش مشترک با افراد با تجربه تر و داشتن آزادی برای سازماندهی وقت خودم بودم. من کار را فکری تحریک آمیز پیدا کردم و با خوشحالی دوباره این کار را انجام می دهم.